اگر با من نبودش هیچ میلی...چرا ظرف مرا بشکست لیلی ؟



ی اتاق داریم که از طریق ی پنجره ای که تا کف اتاق ادامه داره ، به تراس روی حیاط راه داره .

توی اتاق نشسته بودم و پنجره هم باز بود . ی نسیم خنکی وزید و بوی خوش گذشته رو برام آورد .

موقعی که بچه بودیم . همه خاطرات قدیمی رو برام زنده کرد . خاطره مسافرت ها . خاطره شهر های بین راه و .

الان حدود 29 ساله که دیگه مسافرت نرفتیم .

دلم میخواست موقعی که جوان بودم می رفتم مسافرت . ولی خب قسمت نشده .

یادمه اون موقع ها که دانشگاه می رفتم ، بعد از امتحان های ترم دوم ، رفته بودم دانشگاه که نمره ها رو ببینم ، ی پسره شهرستانی هم اومده بود توی اتاق گروه و داشت با مسئول گروه صحبت می کرد و می گفت :

اگه امسال بتونید کلاس های ترم تابستونه بذارید ، خیلی خوب میشه . من میخوام دوره لیسانسو 3 ساله تموم کنم . حالا اگه سه ساله هم نشد ، دیگه حتما 3.5 ساله تموم کنم .

مسئول گروه که ی ادم تقریبا میانسال بود بهش گفت :

قدر جوونیتو بدون . از من میشنوی ، تو این دوره ای که جوون هستی برو مسافرت . برو گردش . برو اینور اونور . برو تفریح کن . درس و مشق همیشه هست . ولی این دوره ها اگه از دستت بره ، دیگه بر نمیگرده .

حالا چه 4 ساله بخونی و چه 3 ساله ، بر فرض که یک سال زودتر بری سر کار و یک سال زودتر بازنشسته بشی . آخرش که چی ؟

منم داشتم صحبت این دو نفر رو میشنیدم . و من هم اون دوره ها فکر میکردم که دانشگاه باید کلاس های ترم تابستونه بذاره تا بچه ها زودتر فارغ التحصیل بشن .

من پیش خودم گفتم : این مسئول گروه هم داره منافع دانشگاه رو در نظر میگیره و میخواد بچه ها بیشتر تو دانشگاه بمونن تا بیشتر پول گیر دانشگاه بیاد .

ولی بعد ها که فارغ التحصیل شدم و چند سالی گذشت ، تازه حرف اون مسئول گروه رو درک کردم  .

واقعا دوران جوونی دورانی هست که باید قدرشو دونست .

به نظر من دوره جوونی رو باید اینطوری گذروند که اونو به چهار بخش تقسیم کرد و حتما همه بخش ها رو انجام داد .

اول بگم که به نظر من کی جوونه .

به نظر من سن جوونی از سالگی شروع میشه تا 32 سالگی . تو این دوران واقعا ادم هم قدرت بدنی بالایی داره و سر زنده و با نشاطه . هم از لحاظ عقلی و روانی شرایط خوبی داره .

چهار بخشی که گفتم اینا باید باشه :

1- درس خوندن : بر کسی پوشیده نیست که هر چقدر سن ادم بالاتر بره ، از لحاظ شرایط ذهنی ، ادم حافظه و قدرت تحلیلش پایین تر میاد . به نظر من حداکثر سن درس خوندن حول و حوش 32 تا 34 سالگیه . بعد از اون درس خوندن خیلی سخت میشه و بازده مفید نداره . ی چیزی رو که مثلا تو سن 20 سالگی با دو بار تکرار کردن حفظ میشدی ، تو سن 35 سالگی باید 10 بار تکرار کنی تا تقریبا حفظ بشی و ممکنه زود هم دوباره از یادت بره .

بنابراین اگر قصد ادامه تحصیل و این صحبتا دارید ، حتما این موضوع رو مد نظر قرار بدید .

2- کار کردن : دوره جوونی دوره ای هست که زیر بنای اقتصادی خودتونو میتونید بسازید . یعنی این دوران یه مثابه یک ستونی هست که می تونید موفقیت های اقتصادی آینده اتون رو بر اساس اون شکل بدید .

یادم میاد اون موقع ها که تازه شروع به کار کردن کرده بودم ، مثلا اون موقع ها حقوق 200 تومن بود . من مثلا کل پولی که جمع کرده بودم میشد 600 تومن .

یکی از بچه هایی که اونم تقریبا همزمان با من کار میکرد ، ازم پرسید چقدر پول داری ؟ منم گفتم 600 تومن . گفت : اوه . چطور اینقدر جمع کردی ؟ گفتم : چون خرج نکردم .

خود اون پسره اهل رفیق و رفیق بازی بودش و هر چی در میاورد ، خرج میکرد .

هفت هشت سال بعد دوباره جایی کار میکردم که اون پسره هم برای اینکه به برادرش که برای ما کار میکرد ، سر بزنه ، اومده بود محل کارگاه . خلاصه بعد از حال و احوالپرسی ، بعدا از خود برادرش شنیدم که معتاد شده و هیچی پول هم نداره .

حالا منظورم اینه که اوایلی که ادم شروع به کار میکنه ، درامدش کمه . ولی کم کم اگر خوب بفهمه که چیکار کنه و قناعت پیشه کنه ، کم کم درامدشم زیاد میشه .

کلا اینو در نظر بگیرید که کارهای جسمانی رو تا 35 سالگی بیشتر نمیشه انجام داد . دیگه بدن کشش نداره . از اون به بعدش باید از نونی که تو ایام جوونی برای خودتون پختید بخورید . یعنی از موقعیت های اقتصادی که قبلا ساختید استفاده کنید .

مبادا که دوران جوونی رو به بطالت بگذرونید و بیکار بچرخید .

3- عشقبازی کردن : آخ که چه کیفی داشت موقعی که ادم مثلا 20 سالش باشه ، توی ساحل دست دوست دخترشو بگیره تو دستش و قدم ن با هم صحبت کنن و وقت بگذرونند .

دوره جوونی دوره فوران احساسات و عشق ادم هست . حتما توصیه میکنم لذت کافی از این دوران ببرید . برید یکیو پیدا کنید و باهاش وقت بگذرونید . البته این دوره مواظبت هایی هم میخواد که باید پدرو مادر به ادم کمک کنن تا این دوران به سلامت طی بشه .

به اونایی که مثل خودم همش سرشون تو دفتر و دستک و کتابه توصیه میکنم ، سرتونو از توی کتاب بیارید بیرون ! به اطراف خودتون نگاه کنید ! به صدای قلبتون گوش کنید . ببینید برای کی میتپه ؟

4- تفریح کردن : همیشه تفریح کنید . حتی تفریح های کوچک .

اگر امکانش هست هر سال برید مسافرت . مشهد . شمال . جنوب . همه جای ایرانو برید ببینید . مسافرت توی دوره جوونی ی حس و حال دیگه ای داره . وقتی ادم جوون باشه ، خودش میتونه روی پای خودش راه بره و از کوه و دشت و دمن بالا بره خیلی لذت بخشه .

به نظر من مسافرت به همراه اقوام خیلی شیرین تره . برای بچه ها که شیرین تره . با پسر عمو ها و پسر دایی و . مسافرت کردن لذت بخشه . باهاشون بازی میکنید .

مسافرت تنهایی کیف نمیده .

به نظر من حتی اونایی که پول کافی برای مسافرت ندارن ، اگه خوب دقت کنن و خرج های اضافی زندگیشونو حذف کنن ، حتما پول مسافرت ازش در میاد .

اگه از من میپرسید ، میگم همه این چهار تا رو همزمان با هم توی دوره جوونیتون انجام بدین تا لذت ببرید و خسارت دیده نباشید .

خلاصه این که خوش باشید  . دنیا دو روز بیشتر نیست . چشم به هم بزنید می بینید که پیر شدید و دیگه کاری از دستتون برنمیاد .

منم امیدوارم امسال ی مسافرتی بریم . دیگه از دست بتن و فولاد و آسفالت و صدای ماشین خسته شدیم .

چقدر خوبه که ادم بره مسافرت و صدای عبور آب از رودخونه رو بشنوه و همراه آب از صخره ها بیاد پایین . از توی رودخونه رد بشه بره اونور .

خیلی دلم هوای مسافرت کرده !


باز هم وقوع سناریوی آشنا .

باز هم شورشگرها ، آشوبگران ، فتنه گران ، وابسته به دولت های متخاصم ، جاسوس ها به جان ایران افتاده اند !

دیگه همه ی مردم ایران با این روایت صدا و سیمای ملی ( نا ملی ) آشنا هستند و از بس تکرار و تکرار و تکرار شده که دیگه نه تنها حفظ هستند که حتی قبل از وقوع شورش ها هم میتونند بطور دقیق بیان کنند .

چهار تا آدم احمق میان تو بحبوحه ی خورد شدن کمر مردم زیر بار تحریم ها ، یکدفعه ای و بدون اطلاع بنزین رو گرون می کنند . امروز صبح یک ادم احمق دولتی ( فکر کنم سخنگوی دولت بود ) برای توجیه حماقتشون گفته : اگه از قبل اعلام می کردیم که بنزین رو میخواهیم گرون کنیم ، توی پمپ بنزین ها صف ها بسته میشد و نمیدونم پمپ بنزین ها رو آتیش میزدند ! یکی نیست به این مرتیکه احمق بگه خب بهتر از این بود که این همه ادم الان کشته شدند که .

بعدشم باید به این خائن گفت که مرتیکه تو ، توی دور اول رئیس جمهوریت هر چی مجلس بهت میگفت که بیا یارانه افراد پولدار رو قطع کن ، نمی کردی . برای اینکه مبادا این مردم ازت دلگیر بشند و دور دوم بهت رای ندند . تو همون قانونی که مجلس تصویب کرده که بنزین باید به قیمت خلیج فارس برسه ، گفته به تدریج و در طی پنج سال . حالا سوال اینجاست که این مرتیکه چرا تو دور اولش بنزینو به تدریج گرون نکرد ؟ حالا که دیده خرش از پل گذشته و دیگه نفت نمیتونه بفروشه و خزانه خالی شده ، اومده بنزین رو یک شبه 300 درصد گرون کرده ! یعنی شما اینقدر احمق بودید که فکر نکردید که مردم در مقابل این گرونی بناست اعتراض بکنند ؟ 

بعدشم این گرون کردن بنزین واسه وقتی هست که مملکت در آرامش باشه نه مثل الان که زیر تحریم هستیم . آخه گرونی دیگه تا چه حد ؟

گوشت گرون شد گفتیم مرغ میخوریم به جاش . مرغ گرون شد گفتیم تخم مرغ میخوریم به جاش . همینطور هر روز داریم به کم و کمتر قناعت میکنیم . 

بابا صنعت هسته ای نخواستیم . غنی سازی نخواستیم . موشک نخواستیم . این همه کشور توی دنیا هستند که هیچ کدوم این چیزا رو ندارند و صد البته در رفاه و امنیت و شادی دارند زندگیشونو میکنند و نه کاری به کسی دارند و نه کسی کاری بهشون داره .

آهای احمق تو فکر میکنی مردم گول حرفاتو میخورند ؟ فکر میکنی مردم احمقند ؟ یعنی فکر میکنی مردم دلشونو به این 55000 تومن یارانه سوخت خوش میکنند ؟ 

تجربه یارانه ها در دولت هنوز از یاد مردم نرفته . 45000 تومن دادند و بعدشم گرونی های بی حد و حساب پشت سرش . جوری شد که مردم گفتند بابا غلط کردیم . یارانه اتو نخواستیم . قیمت ها رو برگردون به روز قبل از دادن یارانه .

اینم همینه . 55000 تومن رو میدند و یکی دو ماه دیگه هست که به اندازه پانصد هزار تومن در ماه ، خرج زندگانی هر نفر گرون تر میشه .

این گرونی ها به جیب کی میره ؟ خیلی واضح هست که همین دولتمردان و حکومت مردان ، مالک ، صاحب ، سهامدار عمده این کارخانجات و شرکت هایی هستند که جنساشونو از یکی دو ماه دیگه دولا پهنا حساب مردم بدبخت میکنند .

ی از این روشن تر و بالاتر ؟

سناریوی تکراری صدا و سیما : عده ای اغتشاشگر و وابسته به رژیم های متخاصم ، شورش کردند و زدند و کشتند و بردند و نیروهای انتظامی برای حفظ امنیت مردم باهاشون برخورد کردند و بعدش نشون دادن مراکز تخریب شده در اخبار بیست و سی و بعدش مصاحبه با مردمی که میگن این آشوبگران غریبه بودند و از شهر ما نبودند و اون ها رو محکوم میکنند و اشک و آه خسارت دیده ها و بعدشم تظاهرات در حمایت از نظام و نیروی انتظامی و بعدشم بیانیه میدند که به لطف روشنگری و تدبیر مردم ، بساط شورش ها برچیده شد و چند ماه بعد هم مصاحبه تلویزیونی ( اعتراف گیری به زور ) در صدا و سیما که یارو میگه : بله من از رژیم سعوی پول گرفته بودم و در تل آویو هم بهم آموزش مخصوص شورشگری داده بودند که بیام تو ایران دست به آشوب بزنم و بعدش دیگه به ظاهر تموم میشه همه چی . ( صد البته که تموم نمیشه و آتیش زیر خاکستره ) و در نهایت ما می مونیم و بنزین 3000 تومنی و گرونی های بعدش که باید باز هم باهاشون بسازیم .

چند وقت پیش رفته بودم یکی از کشورهای خارجی . اونجا بود که متوجه شدم ما چقدر ملت بدبختی هستیم . چقدر الکی و بدون دلیل داریم زجر میکشیم . متوجه شدم اون ها چقدر با شادی و آزادی دارند زندگیشونو می کنند .

چند سال پیش توی ی برنامه تلویزیونی دیدم که طی یک تحقیق علمی ، دانشمندان چند تا خفاش رو منجمد میکردند ، جوری که مثلا ضربان قلب این خفاش ها به حداقل ممکن میرسید . مثلا دو سه تا ضربان در دقیقه . بعد این خفاش ها رو به مدت چند ماه به همین حالت منجمد نگه میداشتند و بعدش اونها رو از سردخانه بیرون میآوردند و کم کم گرمشون میکردند و اون ها دوباره جون می گرفتند و پرواز میکردند . بعد این دانشمندان میگفتند که این قضیه برای انسان ها هم ممکنه بشه اتفاق بیفته . یعنی انسان ها رو بشه منجمد کرد و مثلا چند سال بعدش ، بدون اینکه پیرتر شده باشند ، دوباره به زندگی برشون گردوند .

کاشکی منو هم دانشمندان منجمد میکردند تا زمانیکه امکان زندگی آزاد و با شادمانی در ایران فراهم میشد . اون موقع دوباره منو گرم میکردند که حداقل این باقیمانده عمرم رو در شرایط بهتری زندگی کرده باشم .


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پایگاه اطلاع رسانی سردار شهید احمد محمودیان طرقبه دانلود کتاب مختصر آیین دادرسی مدنی دکتر توکلی وبلاگ تخصصی برنامه نویسی و سئو اینجا همه چی هست تکنولوژي برتر دنیای نوزاد و کودک حکایت های کوتاه نوزده بلاگ دانلود رایگان فیلم,سريال وبنوشت